در معبر حقیقت

حقیقت،
نه چیزی‌ست که به چشم آید،
نه در کلمات دربسته باشد؛
بلکه سایه‌ای‌ست
که در لابه‌لای وجود و عدم،
آرام آرام در حرکت است،
و نه هیچ چیزی از آن فرار می‌کند
و نه چیزی در آن ثابت می‌ماند.

حقیقت،
نه در دنیای واقعیت‌های سطحی گنجیده است،
که در ژرفای سکوتِ آگاهی نهفته است.
تمام آنچه می‌بینیم،
پرده‌ای‌ست که جلوِ چشم ما کشیده‌اند،
و این خود حقیقت است
که در پشتِ آن پنهان مانده،
در انتهای بی‌واژه‌ها،
در انتهای بی‌پرسش‌ها.

ما،
همواره در جست‌وجوی حقیقتیم،
اما در هر گامی که برمی‌داریم،
فقط به جست‌وجو می‌رسیم،
نه به کشف.
حقیقت،
فراتر از دریافت ماست؛
آن چیزی‌ست که همیشه در درون بوده،
اما خود را در قالب کلمات و مفاهیم نمی‌گنجاند.

در این گذر،
تمام آنچه که از آن به عنوان حقیقت یاد می‌کنیم،
بازتابی‌ست از حقیقتی عظیم‌تر،
که ما، از آن جدا شده‌ایم.
آن حقیقت،
همیشه با ما بوده،
اما خود را به زبانِ تردید در می‌آورد
تا ما همچنان در پی آن بگردیم.

و شاید،
حقیقت، هیچ‌گاه در «یافتن» نباشد.
شاید حقیقت، تنها در «جست‌وجو» است؛
در آگاهی‌ست از نبودِ قطعی،
از اینکه در هر لحظه،
مفهوم حقیقت در حرکت است
و ما،
بازیگران آن هستیم.

نظرات